قوله تعالى: یا أیها الذین آمنوا کتب علیْکم الصیام بزبان اشارت و بیان حکمت میگوید اى شما که مومنانید! روزه که بر شما نبشته شد از آن نبشته شد که همه مهمان حق خواهید بود، فردا در بهشت خواهد تا مهمانان گرسنه بمهمانى برد که کریمان چون کسى را بمهمانى برند دوست دارند که مهمان گرسنه باشد تا ضیافت بدل مهمانان شیرینتر بود. رب العالمین بهشت و هر چه در آنست مومنانرا آفرید که هیچیز از آن وى را بکار نیست و بآن محتاج نیست.
پیر صوفیان دعوتى ساخت پس هیچکس نرفت، آن پیر دست برداشت گفت بار خدایا اگر بندگان خود را فردا بآتش فرستى آن بهشت و آن نعیم بر کمال چون سفره من باشد! نواى سفره در آنست که خورنده بر سر آنست. آرى! هر چه خزائن نعمت است رب العالمین همه براى مومنان و خورندگان آفرید که خود نخورد، ازینجا گفت عز جلاله «الصوم لى». قال بعضهم یعنى الصمدیة لى لا آکل و لا اشرب صمدیت مراست که نه خورم و نه آشامم، و أنا اجزى به روزه داران را خود پاداش دهم بى حساب، که ایشان موافقت ما طلب کردهاند از روى ناخوردن، و دوستى ما خواستهاند، که اول مقامى در دوستى موافقت است، اکنون میدان که چون موافقت تو مر فریشتگان را بآمین گفتن در آخر سورة الحمد حاصل شود، گناه گذشته و آینده تو بیامرزند چنانک در خبر است پس موافقت تو الله را بناخوردن، هر چند که ناخوردن تو تکلفى است و وقتى، ناخوردن الله صفتى است و ازلى، میدان که از آن چه شرف و کرامت بتو باز گردد در دل و دین.
و گفتهاند «الصوم لى» اضافت روزه با خود کرد تا دست خصمان از آن کوتاه کند، فردا در قیامت چون خصمان گرد تو بر آیند، و عبادتهاى تو بآن مظالم که در گردن دارى بردارند، رب العالمین آن روزه تو در خزینه فضل خود میدارد، و خصمان ترا مىگوید این آن منست، شما را ور آن دستى نه پس بعاقبت بتو باز دهد، گوید این اضافت از بهر آن با خود کردم تا از بهر تو نگه دارم.
حکمتى دیگر گفتهاند روزهدار را، یعنى تا خداوندان نعمت حال درویشان و گرسنگى ایشان بدانند و با ایشان مواسات کنند، از اینجا بود که مصطفى را از اول یتیم کرد تا یتیمان را نیکو دارد، پس غریب کرد تا غریبى خود یاد آورد، و بر غریبان رحمت کند، و بى مال کرد وى را تا درویشان را فراموش نکند.
با تو در فقر و یتیمى ما چه کردیم از کرم
تو همان کن اى کریم از خلق خود با خلق ما
مادرى کن مر یتیمان را بپرورشان بلطف
خواجگى کن سائلان را طمعشان گردان وفا
روزه عامه مومنان بزبان شریعت شنیدى، اکنون روزه جوانمردان طریقت بزبان اهل حقیقت بشنو، و ثمره و سرانجام آن بدان: چنانک تو تن را بروزه دارى و از طعام و شراب بازدارى، ایشان دل را بروزه درآرند، و از جمله مخلوقات بازدارند. تو از بامداد تا شبانگاه روزه دارى، ایشان از اول عمر تا آخر عمر روزه دارند، میدان روزه تو یک روز است، میدان روزه ایشان یک عمر. یکى پیش شبلى در آمد شبلى او را گفت تحسن ان تصوم الابد؟ تو توانى که روزه ابد دارى؟ گفت این چون باشد؟ شبلى گفت همه عمر خویش یک روز سازى و بروزه باشى و پس بدیدار خداى بگشایى.
خداوندان یافت و جوانمردان طریقت گفتهاند که صوموا لرویته و افطروا لرویته اینها از روى اشارت کنایت از حق است جل جلاله، بسا فرقا که میان روزه داران بود، فردا آن کس که بنفس روزه داشت شراب سلسبیل و زنجبیل بیند از دست فریشتگان و ولدان، چنانک گفت و یسْقوْن فیها کأْسا کان مزاجها زنْجبیلا. و آن کس که بدل روزه داشت شراب طهور گیرد، در کأس محبت بر بساط قربت از ید صفت، چنانک گفت و سقاهمْ ربهمْ شرابا طهورا. شراب و اى شراب. شرابى که هر که از آن جرعه چشید جانش در هواى فرد انیت بپرید، شرابى که از آن بوى وصل جانان آید، گرد و صد جان در سر آن کنى شاید، شرابى که مهر جانان بر آن مهر نهاده، همه مهرها در آن یک مهر بداده، همه آرزوها در آن آرزو بینداخته، دو جهان و نیز دل و جان بامید آن باخته، پیر طریقت گفت: الهى! ما را برین درگاه همه نیاز روزى بود که قطره از آن شراب بر دل ما ریزى؟ تا کى ما را بر آب و آتش بر هم آمیزى؟ اى بخت ما! از دوست رستخیزى! شهْر رمضان... الآیة أى أتاکم شهر رمضان میگوید اینک ماه رمضان اقبال کرد بر دوستان، ماهى که هم بشوید هم بسوزد: بشوید بآب توبه دلهاى مجرمان، بسوزد بآتش گرسنگى تنهاى بندگان. اشتقاق رمضان از رمضان است یا از رمض اگر از رمضا است آن سنگ گرم باشد که هر چه بر آن نهند بسوزد، و اگر از رمض است باران باشد که بهر چه رسد آن را بشوید. مصطفى را پرسیدند که رمضان چه باشد؟ گفت ارمض الله فیه ذنوب المومنین و غفرها لهم انس مالک گفت از رسول خدا شنیدم که گفت: «هذا رمضان قد جاء، تفتح فیه ابواب الجنة و تغلق فیه ابواب النار، و تغل فیه الشیاطین، من ادرک رمضان فلم یغفر له فمتى؟»
و قال صلى الله علیه و آله و سلم «لو اذن الله للسماوات و الارض ان تتکلما لبشرتا صوام رمضان بالجنة».
اى مسکین که قدر این نعمت نمىدانى، هر کجا در عالم نواختى است و شرفى در کنار تو نهادند، و تو از آن بىخبر، اسلام که از همه ملتها برتر است و بهتر دین تو آمد، قرآن که از همه کتابها عزیزتر است کتاب تو. مصطفى که سید ولد آدم است و چشم و چراغ مملکت، و پیشرو جهانیان در قیامت رسول تو، کعبه که شریفترین بقعهاست قبله تو، ماه رمضان که از همه ماهها فاضلتر است و شریفتر ماه تو و موسم معاملت تو، ماهى که در آن ماه معاصى مغفور و شیاطین مقهور بهشت درو آراسته، و درها گشاده و درهاى دوزخ درو بسته، و بازار مفسدان درو شکسته، و اعمال مطیعان باخلاص پیوسته، و گناهان گذشته و آلودگى نبشته در آن سوخته.
امیر المومنین على علیه السلام گفت اگر الله خواستى که امت احمد را عذاب کند ماه رمضان بایشان ندادى، و نه سورة قلْ هو الله أحد. خداوندان معرفت را اینجا رمزى دیگر است: گفتند رمضان از آن گفتند که رب العزة در این ماه دلهاى عارفان از غیر خود بشوید، پس بمهر خود بسوزد، گه در آتش دارد گه در آب، گه تشنه و گه غرقاب، نه غرقه سیراب و نه تشنه را خواب، و زبان حال ایشان میگوید:
گر بسوزد گو بسوز و ور نوازد گو نواز
عاشق آن به کومیان آب و آتش در بود
تا بدان اول بسوزد پس بدین غرقه شود
چون ز خود بى خود شود معشوقش اندر بر بود
اینست که پیر طریقت گفت: حین سئل عن الجمعیة فقال ان یقع فى قبضة الحق، و من وقع فى قبضة الحق، احترق فیه و الحق خلفه.
در عشق تو بى سریم سرگشته شده
وز دست امید ما سر رشته شده
مانند یکى شمع بهنگام صبوح
بگداخته و سوخته و کشته شده